loading...
دانستنی ها
امیرحسین بازدید : 196 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

لطفا به وبلاگ ما امتیاز بدهید اینجا کلیک کنید Top Blog

چند سخن ناب

تا هنگامی که مجردی ،هرکی بهت می رسه می گه:
تو که همه چی داری، چرا ازدواج نمی کنی؟
وقتی ازدواج کردی، هرکی بهت می رسه، می پرسه:
تو که همه چی داشتی، واسه چی ازدواج کردی؟!

www.iranvij.ir| گروه اینترنتی ایران ویج‌
سال ها گذشت و کسی ندید که انسانی با قاشق چای خوری ،چای بخورد

www.iranvij.ir| گروه اینترنتی ایران ویج‌
وقتی ارزش ها عوض می شوند، عوضی ها با ارزش می شوند!

www.iranvij.ir| گروه اینترنتی ایران ویج‌
وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :
نگاه کنید! دسته اش از جنس ماست !!

 
www.iranvij.ir| گروه اینترنتی ایران ویج‌
وقتی تمام شیرها پاکتی اند
وقتی همه 
پلنگ ها
 صورتی اند
وقتی 
پهلووناش دوپینگی اند
ایراد مگیر که عشق ها ساعتی اند!

www.iranvij.ir| گروه اینترنتی ایران ویج‌
فقر یعنی در خیابان آشغال بریزیم و از تمیزی خیابونای اروپا تعریف کنیم!
 
www.iranvij.ir| گروه اینترنتی ایران ویج‌
لباس ها در آب کوتاه می شوند و برنج ها دراز. در درازای زندگی لباس باش و در پهنای آن، برنج. واگر عمق این پند را نفهمیدی, بدان که تنها نیستی !
«قوم آریا»


امیرحسین بازدید : 178 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

لطفا به وبلاگ ما امتیاز بدهید اینجا کلیک کنید Top Blog

خدا هست!
مرد جوان مسیحی كه مربی شنا و دارنده چندین مدال المپیك بود ، به خدا
اعتقادی نداشت. او چیزهایی را كه درباره خدا و مذهب می شنید مسخره میكرد.
شبی مرد جوان به استخر سرپوشیده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولی ماه
روشن بود و همین برای شنا كافی بود.
مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون
استخر شیرجه برود.
ناگهان، سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده كرد. احساس عجیبی
تمام وجودش را فرا گرفت. برای نا پدید كردن آن از پله ها پایین آمد و به سمت كلید برق رفت و
چراغ را روشن كرد.
چیزی مشاهده كرد كه زندگی اش را برای همیشه تغییر داد.
آب استخر برای تعمیر خالی شده بود!
امیرحسین بازدید : 169 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

لطفا به وبلاگ ما امتیاز بدهید اینجا کلیک کنید Top Blog

عابد و ابلیس

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند :

فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند !!!

عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند...

ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت :

  ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!

عابد گفت : نه، بریدن درخت اولویت دارد...
مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت : دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صواب تر از کندن آن درخت است ...
عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم ، و برگشت...

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت ، روز دوم دو دینار دید و برگرفت ، روز سوم هیچ پولی نبود!
خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت ...
باز در همان نقطه ، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟!
عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم !

ابلیس گفت : زهی خیال باطل ، به خدا هرگز نتوانی کند !!!
باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند، چون گنجشکی در دست!
عابد گفت : دست بدار تا برگردم ! اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟!!

ابلیس گفت : آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی .


امیرحسین بازدید : 349 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

لطفا به وبلاگ ما امتیاز بدهید اینجا کلیک کنید Top Blog

 زندگی به من آموخت...


********************************

زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم؛ اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم…..

تو نیز به من آموختی چگونه دوستت بدارم؛ اما به من نیاموختی که چگونه تو را فراموش کنم!

********************************


هیچ کس تنهاییـــم را حس نکرد          برکه طوفانیــــــم را حس نکرد

او که سامان غزل هایم از اوست        بی سر و سامانیم را حس نکرد . . .

امیرحسین بازدید : 205 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

لطفا به وبلاگ ما امتیاز بدهید اینجا کلیک کنید Top Blog

۵۴جمله فلسفی و عارفانه

1-آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه‌ انسان‌ها برابرند. (مارتین لوتر‌کینگ)

2- بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانو‌هایت زندگی کنی. (رودی)

3- قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید. اما گل سرخ نه خاک است و نه کود .(پونگ)

4- بر روی زمین چیزی بزرگ تر از انسان نیست و درانسان چیزی بزرگ تر از فکر او. (همیلتون)

5- عمر آنقدر کوتاه است که نمی‌ارزد آدم حقیر و کوچک بماند. (دیزرائیلی)

6- چیزی ساده تر از بزرگی نیست. آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است. (امرسون)

7- به نتیجه رسیدن امور مهم ، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد. (چاردینی)
8- آن که خود را به امور کوچک سرگرم می‌کند ،چه بسا که توانایی کارهای بزرگ را ندارد. (لاروشفوکو)

9- اگر طالب زندگی سالم و بالندگی‌ می باشیم، باید به حقیقت عشق بورزیم. (اسکات پک)

10- زندگی بسیار مسحور کننده است. فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست. (دوما)

تعداد صفحات : 60

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرشما امکانات ومطالب سایت ما چطوربود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 299
  • کل نظرات : 226
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 59
  • باردید دیروز : 34
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 241
  • بازدید ماه : 2,723
  • بازدید سال : 33,548
  • بازدید کلی : 327,494
  • کدهای اختصاصی