loading...
دانستنی ها
امیرحسین بازدید : 311 سه شنبه 07 آذر 1391 نظرات (5)

خط خون

درختان را دوست می‌دارم
كه به احترام تو قیام كرده‌اند
و آب را
كه مهر مادر توست ،
خون تو شرف را سرخگون كرده است :
شفق، آینه دار نجابتت ،
و فلق محرابی ،
كه تو در آن
نماز صبح شهادت گزارده‌ای
در فكر آن گودالم
كه خون تو را مكیده است

 
هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم
در حضیض هم می‌توان عزیز بود
از گودال بپرس !
شمشیری كه بر گلوی تو آمد
هر چیز و همه چیز را در كائنات
به دو پاره كرد :
هرچه در سوی تو، حسینی شد
و دیگر سو، یزیدی
اینك ماییم و سنگ ها
ماییم و آب ها
درختان، كوهساران، جویباران، بیشه زاران
كه برخی یزیدی
وگرنه حسینی‌اند
خونی كه از گلوی تو تراوید
همه چیز و هر چیز را در كائنات به دو پاره كرد در رنگ !
اینك هر چیز : یا سرخ است
یا حسینی نیست !
آه، ای مرگ تو معیار !
مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت
و آن را بی قدر كرد
كه مردنی چنان ،
غبطة بزرگ زندگانی شد !
خونت
یا خونبهایت حقیقت
در یك تراز ایستاد
و عزمت، ضامن دوام جهان شد
- كه جهان با دروغ می‌پاشد-
و خون تو، امضای «راستی» ست
تو را باید در راستی دید
و در گیاه ،
هنگامی كه می‌روید
در آب ،
وقتی می‌نوشاند
در سنگ ،
چون ایستادگی‌ست
در شمشیر ،
آن زمان كه می‌شكافد
و در شیر ،
كه می خروشد ؛
در شفق كه گلگون است
در فلق كه خندة خون است
در خواستن برخاستن ؛


امیرحسین بازدید : 667 یکشنبه 05 آذر 1391 نظرات (5)

گزیده سخنان امام حسین(ع)

امام حسین (علیه السلام) : ای پسر آدم همانا تو مانند روزگاری ، هر روزی که بر تو بگذرد، قسمتی از عمرت کاسته و کم می شود.

  ( ارشاد القلوب، جلد 1 ،صفحه 98)


امام حسین (علیه السلام) : هرکس زبانش راستگو باشد، کردارش پاکیزه باشد و هرکس نیت خیر داشته باشد، روزیش فراوان گردد و هرکس با زن و بچه اش خوش رفتار باشد، عمرش طولانی شود. ( ارشاد القلوب، جلد 1 ،صفحه 323)

امام حسین (علیه السلام) : فقیران و تهی دستان مومنان چهل سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می شوند ، امام (علیه السلام) برای درک بیشتر این موضوع مثالی را هم بیان فرمودند : مانند دو کشتی که از گمرک می گذرند ، مامور وصول گمرک به آن دو کشتی نگاه می کند و یکی از آن ها را پر از بار می بیند و دستور می دهد آن را نگه دارید. ( ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 370)

امام حسین (علیه السلام) : ایمان بنده مومن کامل نمی شود مگر این که در او چهار خصلت باشد : 1.اخلاقش نیکو باشد ، 2.بخشنده باشد ، 3.از گفتن حرف های زیادی خودداری کند ، 4.زیادی مالش را انفاق کند.

  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 454

 

امام حسین (علیه السلام) : در حال رفتن به کربلا فرمودند : من مرگ را نمی بینم جز سعادت ، و زندگی با ستمگران را نمی بینم مگر ستوه و بی قراری.  تحف العقول صفحه

176

امیرحسین بازدید : 261 پنجشنبه 02 آذر 1391 نظرات (6)
گهرپاره های ناب
انتقاد هم مانند باران ، باید آنقدر نرم باشد، تا بدون خراب کردن ریشه های آن فرد موجب رشد او شود....
به قـــولِ بابام:
دیکتـاتـور اون بچّه  دو ساله است که بیست نـفر مجبورند به خاطــر اون کـارتون نگاه کنند
به قـــولِ داییم:
اگه خر اعتماد به نفس بعضی ها رو داشت، الان سلطان جنگل بود...
به قـــولِ لامارتین شاعر فرانسوی :
تو را دوست دارم بدون آن که علتش را بدانم.محبتی که علت داشته باشد یا احترام است، یا ریا . . .

امیرحسین بازدید : 197 چهارشنبه 01 آذر 1391 نظرات (2)

ماجرای انتخاب همسر برای شاهزاده چین

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواجگرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دختر گفت او هم به آن مهمانیخواهد رفت. مادر گفت: تو شانسی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم که شاهزاده هرگز مرا انتخاب نمی کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم. روز موعود فرا رسید و همه آمدند. شاهزاده رو به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گلرا برای من بیاورد، ملکه آینده چین می شود. ... همه دختراندانه ها را گرفتند و بردند. دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت. سه ماه گذشتو هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، گلی نرویید. روز ملاقات فرا رسید، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدانهای خود داشتند. لحظه موعود فرا رسید شاهزاده هر کدام از گلدانها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود! همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است. شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند: گل صداقت... همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود...

تعداد صفحات : 60

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرشما امکانات ومطالب سایت ما چطوربود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 299
  • کل نظرات : 226
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 94
  • باردید دیروز : 34
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 276
  • بازدید ماه : 2,758
  • بازدید سال : 33,583
  • بازدید کلی : 327,529
  • کدهای اختصاصی