داستان سید مهدی قوام و زن روسپی
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه):
چراغهای مسجد دسته دسته روشن میشوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پلههای منبر پایین میآید، حاج شمسالدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز میکند تا برسد بهش.
جمعیت هم همین طور که سلام میکنند، راه باز میکنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
- آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
- دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید پاکت را بدون این که حساب کتاب کند، میگذارد پر قبایش. مدتها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!