loading...
دانستنی ها
امیرحسین بازدید : 400 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

 

کبوتر نامه بر و کبوتر هرزه


دو تا کبوتر همسایه بودند که یکی اسمش « نامه بر » و یکی اسمش « هرزه » بود . یک روز کبوتر هرزه گفت : « من هم امروز همراه تو به سفر می آیم . »
نامه بر گفت : « نه ، من می خواهم راست دنبال کارم بروم ولی تو نمی توانی با من همراهی کنی . می ترسم اتفاق بدی بیفتند و بلایی بر سرت بیاید و من هم بدنام شوم . »
هرزه گفت : « ولی اگر راستش را بخواهی من صد تا کبوتر جلد را هم به شاگردی قبول ندارم و چهل تا مثل تو را درس می دهم . من بیش از تو با مردم جورواجور زندگی کرده م ، من همه پشت بام ها ، همه سوراخ سنبه ها ، همه کبوتر خان ها ، همه باغ ها و دشت ها را می شناسم و خیلی از تو زرنگترم . وقتی گفتم می خواهم به سفر بیایم یعنی که من از هیچ چیز نمی ترسم . »
نامه بر گفت : « همین نترسیدن خودش عیب است . البته ترس زیادی مایه ناکامی است ولی خیره سری هم خطر دارد . همه کسانی که گرفتار دردسر و بدبختی می شوند از خیره سری آنهاست که خیال می کنند زرنگتر از دیگرانند و آنقدر بلهوسی می کنند که بدبخت می شوند . »


 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرشما امکانات ومطالب سایت ما چطوربود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 299
  • کل نظرات : 226
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 63
  • آی پی دیروز : 66
  • بازدید امروز : 102
  • باردید دیروز : 145
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 442
  • بازدید ماه : 1,898
  • بازدید سال : 32,723
  • بازدید کلی : 326,669
  • کدهای اختصاصی