loading...
دانستنی ها
امیرحسین بازدید : 225 چهارشنبه 06 دی 1391 نظرات (0)

 “تلاش صادقانه”

جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود .

یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش

در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است ،

از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند .

مافوق به سرباز گفت :

اگر بخواهی می توانی بروی ، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟

دوستت احتمالا دیگه مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !

حرف های مافوق ، اثری نداشت

سرباز اینطور تشخیص داد که باید به نجات دوستش برود .

 

اون سرباز به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد ،

او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند .

افسر مافوق به سراغ آن ها رفت ، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظرشما امکانات ومطالب سایت ما چطوربود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 299
  • کل نظرات : 226
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 138
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 360
  • بازدید ماه : 154
  • بازدید سال : 30,979
  • بازدید کلی : 324,925
  • کدهای اختصاصی